با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
گاهی باید به دور خودیک دیوار تنهایی کشید
نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی
بلکه برای اینکه ببینی
برای چه کسانی اهمیت داری...... که این دیوار را بشکنند
یادت هست....؟!
روزی پرسیدی این جاده کجا میرود...؟!
و من سکوت کردم...
دیدی ...! جاده جایی نرفت...!
آن که رفت ، تو بودی
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
میگویند یک روزی هست ..
که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...
و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی!
فقط نمیدانم ....
تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟!
آرامشــی میخواهم
خلوتــی میخواهم
تــو باشی و من
در کنار هم
تو سُکوت کنــی و مَــن گوش کنم
و من آرام بگویم ترا دوست دارم و تو گوش کنی
و آرام بگوئی .. من هم
و شرمِ زیبائی را بر گونه ی تو ببینم ...
تـــــو کجـــــــــــایی سهـــــــــــــراب ؟ چشم ها را بستند و چــــــــــه بـــــــا دل کردند وای سهراب کجایی آخـــــــــــــــــر ؟؟؟.. زخم ها بر دل عاشق کردند خــــــــون به چشمان شقایق کردند آب را گـــــــل کردند تـــــــو کجایی سهراب ؟؟؟؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند ، همه جا سایه ی دیوار زدند ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالــــــــــــــــی است! دل خوش سیـــــــــــــــــــــری چند ؟؟؟؟ صبـــــــــــــــــر کن سهـــــــــــــــراب...! قایقت جـــــــــــــــا دارد ؟؟
دلم یه قایق می خواد پر از ارامش
یه قایق که بره و بره و تن سردمو با خودش ببره
تا جایی که همه دنبالم بگردن و دلشون واسم تنگ شه
بگن اگه بود میزاشتیم اون گلای تو باغچرو اب بده
من حالا یه قایق پیدا کردم ولی یه مشکل داره
قایق ارامش من پارو نداره!!!!!!
دلتنگی از کسی که دوستش داشتم و عمیق ترین درد ها و رنج های عالم را در رگهایم جاری کرد!!!
دردهایی که کابوس شبها و حقیقت روزهایم شد......
دوری از تو وحسرتی عمیق به قلبم آویخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهای درد ناک
داغ ستم پوشاند.........
دلتنگی برای کسی که فرصت اندکی برای خواستنش برای داشتنش داشتم.......
دلتنگی از مرزهایی که دورم کشیدند و مرا وادار کردند به دست خویش از کسانی که
دوستشان دارم کنده شوم............
در آن سوی مرزها دوست داشتن گناه است
حق من نیست
به آتش گناهی که عشق در آن سهمی داشت مرا بسوزانند.......
--------------------------------------------------------------------------------------
گفتمش : دل می خری ؟
برسید چند؟
گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !
خنده کرد و دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستش روی خاک افتاده بود
جای بایش روی دل جا مانده بود
------------------------------------------------------------
آمدی وه كه چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم
نه فراموشیم از ذكر تو خاموشی بود
كه در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
بی تو در دامن گلزار نخفتم یك شب
كه نه در بادیه ی خارمغیلان بودم
زنده می كرد مرا دم به دم امید وصال
ورنه دور از نظرت كشته هجران بودم
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
تا مگر یك نفسم بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
سعدی از جور فراقت همه روز این می گفت
عهد بشكستی و من بر سر پیمان بودم
...............................................................
تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط یك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشیمانی؟
.............................................................
همیشه نماز جماعت در ماه مبارک رمضان صفای دیگری داشته و داره.
بعد از پایان نماز و خوندن دعا . دستام رو کمی بالا بردم و گفتم: خدایا راحتی و آسایش رو در این دنیا نصیب ما کن ...
وقتی از مسجد بیرون اومدیم و به سمت خونه به راه افتادیم، گیله مرد رو کرد بهم و گفت : اجازه هست اگر ناراحت نمیشی چیزی بهت بگم ؟
گفتم : خواهش میکنم و بفرمایید.
گفت : در مورد آخرین دعایی که کردی باید به این نکته توجه کنیم که ما برای راحتی و آسایش به این دنیا نیومدیم . دنیای ما یک گذرگاهه نه یک آسایشگاه .... . دونده ها در طول مسابقه استراحت ندارند ، استراحت اونها بعد از پاره کردن بند پایان مسابقه ست و گرفتن جایزه و برای ما بعد از رهیدن از بند تن و مرگ .
چشمانت رو ببند و کودکیت رو به یاد بیار ...
راحتی رو در تمام شدن امتحانات ثلث آخر و در نهایت گرفتن دیپلم می دیدیم . تمام ثلث آخرها تمام شد و بالاخره دیپلم گرفتیم ولی ... راحت نشدیم .
راحتی رو در پایان خدمت سربازی میدیم . سربازی تموم شد ولی ... راحت نشدیم .
راحتی رو در پیدا کردن شغل میدیدیم ، شغل پیدا کردیم ولی باز هم راحت نشدیم.
با خودمون گفتیم : ازدواج کنیم راحت میشیم ، بچه مون دنیا بیاد راحت میشیم ، خونه دار بشیم راحت میشیم ، تحصیل بچه ها تموم بشه راحت میشیم ، سربازی بچه ها تموم بشه راحت میشیم ، بچه ها رو زن بدیم و شوهر بدیم راحت میشیم ... بازنشسته بشیم راحت میشیم ...
راحتی حلقه ی مفقوده ی همه ی عمرمون بود ...
ما راحتی رو پیدا نکردیم ، چون گمشده در این دنیا هم بود و هم نبود ...
راحتی مربوط به وقتیه که حساب پس دادی و کارنامه ات رو دادن دست راستت.
به گیله مرد میگم : پس دروغ نیست وقتی کسی فوت میکنه میگن: راحت شد.
گیله مرد لبخندی زد و گفت : اگر حساب کتاب اون دنیاییش پاک باشه بله باید گفت که راحت شد وگرنه اول ناراحتی ها شه ...
-----------------------------
راحتی بوته ی گلِ سرخِ زیبا و خوش بویی ست که، در آن دنیا شکوفا میشود ، باغچه ای پر از آرامش برایت آرزومندم .
من مانده ام و یک برگه سفید!!!
یک دنیا حرف نا گفتنی!!!
و یک بغل تنهایی و دلتنگی...
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!!!
در این سکوت بغض آلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!
و برگ سفیدم
عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!
عشق تو نوشتنی نیست...
در برگه ام , کنار آن قطره
یک قلب کوچک می کشم !
و , وقت تمام است!!!
برگه ها بالا...
از وقتــی که نیسـتی،
خـدا می دانـد،
چقــدر آب به صـورَتـم پـاشیـدم ..
لعنــتی ..
این کـابوس انقــدر واقعی ست
که از خواب بیــدار نمی شـوم
می دانی ، یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی "تـعطیــل است" و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت، باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی، در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند، آن وقت با خودت بگویـی : بگذار منتـظـر بمانند ...
آدمایی هستن که
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم ...
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده،
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون حیوونکی نپره ...
اگه یخ ام بزنن، دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون ...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هر کاری بکنن
اینا فرشتن ...
تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه، اذیتشون نکنین...
تنهاشون نزارین، داغون می شن !
همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند
گاهی دلت میخواد همه بغضات از تو نگاهت خونده بشه که جسارت گفتن کلمه هارو نداری
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری و یه جمله مثله:چیزی شده؟؟؟!
اونجاست که بغضتو با لیوان سکوتت سر میکشی و با لبخند میگی:
نه هیچی...!